ویناپرس – بچههای دهه شصت و ما قبل از آن زورو، اسکیپی، پدرسالار و کارآگاه کاستر را خوب به خاطر دارند؛ سریالهای محبوب و دوست داشتنی که هر هفته برای تماشای آنها لحظه شماری میکردند. آنچه این سریالها را در اذهان ماندنی کرده، صداهای ماندگار بزرگان هنر دوبلاژ ایران است. غلامعلی افشاریه، پیشکسوت گویندگی فیلم، سریال و مستند یکی از آنهاست. صدای پر طنین او در مثالهایی که چند سطر بالاتر ذکر شد و البته دهها اثر فاخر دیگر همچنان خاطره انگیز، گوشنواز و شنیدنی است. در یکی از روزهای سرد بهمن ماه با او به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* تا آنجا که اطلاع دارم شما متولد ۲۵ مهر ۱۳۱۹ در تهران هستید. پدرتان ارتشی بود که به خوزستان رفتید، باقی ماجرا را خودتان تعریف کنید.
بله درست است. آن موقع مثل همین حالا کارکنان ارتش برای ماموریت به شهرهای مختلف ایران میرفتند. پدر من هم به همراه خانواده ما را به خوزستان و شهر زیبای خرمشهر برد. تا کلاس پنجم ابتدایی آنجا بودیم و بعد به تهران آمدیم. دوره دبیرستان را در مدرسه جلوه سپری کردم و در کنار تحصیل، با تئاتر خودم را سرگرم میکردم چون در کودکی و نوجوانی به تئاتر خیلی علاقهمند بودم.
* چه عالی؛ در همین ابتدای صحبت بحث را به جای خوبی هدایت کردید. علاقه شما به تئاتر در قالب برنامههای هنری دبیرستان جلوه بود یا جنبه شخصی داشت؟
کاملاً شخصی بود؛ همانطور که گفتم در دوران کودکی و نوجوانی به تئاتر علاقه داشتم. همین باعث شد برای تئاتر خیلی تلاش کنم و زحمت زیادی بکشم. به عنوان مثال صحنهی اجرای تئاتر را خودم میچیدم. نماها را مشخص میکردم. حتی برای دیده شدن نمایش تئاتر هم فکر کرده بودم. تعدادی از بچههای محله را دعوت میکردم تا نمایش من را ببینند.
* این ماجرا در دوران دبیرستان اتفاق افتاد؟
خیلی قبلتر، به نوعی میتوانم بگویم از دوران ابتدایی.
* جرقه اصلی علاقهمندی شما به تئاتر از کجا شکل گرفت؟
از زمانی که در کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بودم و به همراه خانم منیژه محامدی که در حال حاضر یکی از کارگردانان مهم و مطرح تئاتر کشور است، نمایش خیابانی اجرا میکردیم. دوران خوشی بود و در همان سنین کودکی با حس و حالی که داشتیم بینهایت لذت میبردیم. این تئاتر و نمایشهای دوران کودکی یکی از به یاد ماندنیترین خاطرات من است. جالب اینکه اگر فرصت پیدا شود و با دوستان و هم نسلهای خودم بنشینم و صحبت کنم همین خاطرات زیبا را با هم مرور میکنیم.
* چه زمانی به خودتان گفتید بروم و گویندگی را شروع کنم؟
بعد از اینکه دیپلم را گرفتم و ۱۸ ساله بودم با یکی از دوستان هم محلهای که محمود نوربخش بود و اکنون یکی از دوبلورهای ماهر و کار بلد کشور است، وارد کار گویندگی شدم. محمود از هنرپیشههای تئاتر بود و بازیگری را خوب میدانست و اتفاقاً این توانایی به هر دوی ما کمک کرد. کار گویندگی من و آقای نوربخش با دوستان و بزرگانی چون هوشنگ لطیف پور، سعید شرافت و پرویز بهرام شروع شد.
نکته جالب اینکه در دورانی که من وارد این کار شدم به تازگی حرفه دوبله در ایران آغاز شده بود و به تدریج فیلمهای خارجی دوبله میشد.
* نخستین تجربه گویندگی شما در کجا شکل گرفت؟
یادش بخیر با آقای کسمایی در استودیویی حوالی خیابان لاله زار بود. وقتی برای اولین مرتبه به استودیو رفتم از این کار خوشم آمد. از افرادی که آنجا بودند اجازه گرفتم فقط بنشینم و کارهایشان را تماشا کنم. آنقدر آنجا نشستم تا بالاخره زنده یاد سعید شرافت به من گفت خسته نشدی اینجا نشستی؟ گفتم نه اصلا! بعد آقای شرافت گفت: پس حالا بیا و این دیالوگ را بگو و من بلافاصله و بهراحتی آن را اجرا کردم. مرحوم سعید شرافت وقتی کار من را دید تحسین کرد و گفت: چقدر خوب و بدون تکرار این جمله را گفتی.
* به زنده یاد استاد کسمایی اشاره کردید. از همکاران شما شنیدهام ایشان در انگیزه بخشی به گویندگان زبان زد بود و از هیچ کمکی دریغ نمیکرد. جزییات بیشتر را خودتان بگویید.
واقعاً همین طور بود و خیلی خوشحالم که اولین استاد من نیز آقای کسمایی بود. ایشان در بهوجود آمدن و پرورش صنعت دوبله در ایران نقش بسیار پراهمیتی داشت. بسیار با حوصله و صبور بود و هر جا هر کدام از دوبلورها نیاز به کمک و راهنمایی داشتند، با صبوری آنها را راهنمایی میکرد. در حقیقت دوبله حرفهای با استاد کسمایی آغاز شد هر چند که قبل از آن هم فیلم های خارجی در ایران دوبله میشد ولی خیلی رایج نبود.
* اولین اثری که دوبله کردید چه بود؟
سال ۱۳۳۸ فیلم مرد هزار چهره جوزف پونی بود که با آقای کسمایی کار کردیم.
* شک ندارم هر کدام از آثاری که دوبله یا مدیر دوبلاژی آن را بر عهده داشتید خاطره انگیز است. برای شما کدام اثر بیشتر از بقیه جذابیت داشت.
بهترین و خاطرهانگیزترین کاری که دوبله کردم «سریال زورو» بود. چون در آن زمان خیلی این کار دیده شد و بهاصطلاح حسابی گرفت. مدیر دوبلاژ سریال زورو آقای ناصر ممدوح از دوستان عزیز من بود و بنده جای زورو صحبت میکردم. این کار را به شدت دوست دارم زیرا بیش از پنج یا شش سال مشغول دوبله آن بودیم و به نوعی با آن روزگار گذراندیم.
* جالبترین اتفاقی که در سالهای دوبلاژ با آن مواجه شدید چه بود؟
اتفاقات جالب که زیاد است ولی یکی از بامزهترینهایش را برایتان تعریف میکنم. در دوبله سریال «میتیکمان» من مدیر دوبلاژ بودم. برای نقش زُمبه به هرکسی که میگفتم آن نقش را قبول نمیکرد.(باخنده) تا اینکه «اردشیر منظم» که او هم یکی از دوبلورها و بازیگران کاربلد این روزهای صدا و سیما است این نقش را پذیرفت و بهخوبی دوبله نقش زمبه را انجام داد. حالا که حرف به اینجا رسید بگذارید خاطره جالب دیگری از اردشیر منظم برایتان تعریف کنم. یک روز اردشیر خیلی دیر آمده سرکار و تاخیر زیادی داشت. به او گفتم چرا انقدر دیر آمدی اردشیر؟ گفت: چون من از شمال میآیم. من فکر کردم منظورش از شمال، شمال شهر تهران است و دوباره گفتم خب مگر مسیر زیادی قرار هست بیایی؟ یک اتوبوس سوار شو و کمی زودتر حرکت کن. اردشیر با خنده گفت: از شمال کشور میآیم نه شمال تهران. واقعاً تعجب کردم که چطور هر روز این راه طولانی را رفت و آمد میکرد.
* مطلع هستم علاوه بر دوبلاژ فیلم و سریال و مستند در رادیو هم فعالیت داشتید. قدری از آن دوران بگویید.
بله در سالهای ۶۶ تا ۶۹ در برنامه صبحگاهی «سلام صبح بخیر» که جواد آتشافروز تهیهکنندگی آن را برعهده داشت حضور داشتم و بخش مستندهای علمی آن برنامه را در رادیو اجرا میکردم. همچنین در اوایل تاسیس شبکه رادیویی جوان بههمراه زنده یاد مهران دوستی «برنامه صبحگاهی» را اجرا میکردم. دخترم وقتی میدید ساعت ۵ صبح بیدار میشوم و برای اجرا به رادیو می روم میگفت: چه حوصلهای داری، چطور میتوانی صبح به این زودی بیدار شوی؟
واقعاً در تمام آن سالها کارم را با عشق و علاقه انجام میدادم و ذرهای خسته نمیشدم. البته درآمد خوبی در رادیو نبود و بهقول خانم مریم نشیبا پول پفک نمکی هم نمیشد ولی همین عشق و علاقه باعث میشد در رادیو بمانیم و کارمان را با قدرت ادامه دهیم. علاوه بر آن در سالهای دهه ۸۰ برنامهای با عنوان «دانش» از رادیو پخش میشد که مدتی هم با آن برنامه همکاری کردم.
* اگر بخواهید بین دوبله و رادیو یکی را انتخاب کنید، گزینه اول کدام است؟
من هرکاری را با عشق و علاقه و بهدرستی انجام میدهم. برایم فرقی نمیکند رادیو باشد یا دوبله. مثلاً اگر ساعت ۷ صبح در رادیو برنامه شروع میشد من زودتر از تهیهکننده میآمدم چون برای کاری که میکردم اهمیت زیادی قائل بودم. بنابراین گویندگی در رادیو یا دوبلوری برایم فرقی نمیکند.
* آیا زبان فیلمها و لحن و گویش بازیگران تاثیری بر دوبله آنها دارد؟
هیچ فرقی نمیکند و همه را باید بطوری گفت که به حرکات لب بازیگر نزدیک باشد. اگر گوینده ماهر باشد و مدیر دوبلاژ هم حرفهای عمل کند نتیجه کار به شکلی استخراج میشود که انگار بازیگر خارجی فارسی صحبت میکند و حتی تشخیص آن برای مخاطب بسیار سخت است.
* به عنوان یک گوینده پیشکسوت مهمترین نیاز این روزهای صنعت دوبلاژ ایران را چه می دانید؟
به نظرم حضور افرادی است که استعداد و توانایی بهتری برای دوبله دارند و باید آنها را دعوت به کار کنند.
* چقدر آموزش و تربیت گویندگان ماهر در رسیدن و کشف کردن استعدادهای برتر موثر است؟
بدون شک آموزش نه تنها در هنر دوبلاژ که در هر کاری لازم و ضروری است ولی در کار ما به آموزش بهای اندکی میدهند. مسائل مالی بسیار پر رنگ شده به نحوی که گروه دوبلاژ باید کار را با سرعت بالا آماده کند، در نتیجه کیفیت زیر سوال می رود. به نظرم مهمترین نیاز و اولویت کار دوبله توجه بیچون و چرا به مساله کیفیت است و نباید آن را فدای سرعت کرد. مثلا اگر دوبلاژ یک فیلم اگر یک و نیم روز زمان میبرد، نباید کیفیت کار را بهدلیل انجام دوبله فیلمهای بیشتر پایین آورد. این مهمترین توصیه من به همکارانم در این عرصه این است.
* از نظر تکنولوژی و ابزار کار، دوبلاژ ایران چه وضعیتی دارد؟
خوشبختانه از نظر تکنولوژی و امکانات فنی در وضعیت خوبی قرار داریم. یکی از مهمترین مزایای ورود تکنولوژی به صنعت دوبلاژ این است که دستگاههای ضبط و ادیت صدا، بسیار پیشرفته و مجهز شدند و تپقها و ایرادات به راحتی و در کمترین زمان برطرف میشود. در گذشته اگر یکی از گویندگان تپق کوچکی میزد باید کار از ابتدای دیالوگ یا اولین قسمت تکرار میشد. همین تکنولوژی سرعت دوبله فیلم و سریالها و حتی برنامههای مستند را افزایش داده است. با این حال من تصور میکنم نیاز اصلی همان تمرین و تکرارها برای تربیت و توانمندسازی گویندگان و توجه به مساله کیفیت است.
* به نظر شما نسل جدید گویندگان توانستهاند راهی که شما دهها سال پیش آغاز کرده بودید را به درستی ادامه دهند؟
جوانان بسیار خوب و با استعدادی در دوبله داریم. ولی اوضاع آنطور که باید و شاید مطلوب نیست. احساس میکنم دقت و حساسیت در انجام کارها کمتر شده است.
* با تاکیدهایی که بر کیفیت کار دوبلورهای ایرانی داشتید، چقدر به آینده این صنعت در کشور خوشبین هستید؟
فکر نمیکنم خیلی بهتر از این بشود. چرا که برای کار دوبله ارزشی قائل نمیشوند. گفتن این حرف برای خود من هم غمانگیز است ولی همکاران من برای کسب درآمد بیشتر ناچارند با سرعت بالاتری فیلمها را دوبله کرده تا به فیلم بعدی برسند و درآمد بیشتری کسب کنند. چارهای هم ندارند به هر ترتیب آنها هم مانند همه انسانها نیاز مالی دارند و منبع درآمدشان از همین کار دوبله است. لذا ترجیح میدهند تعداد بالاتری فیلم را دوبله کنند تا در نهایت به درآمد مناسب برسند.
برای همه عزیزانی که در این حرفه فعالیت میکنند نداشتن حقوق بازنشستگی و دغدغه معیشتی بزرگترین مشکل است. همچنین نبود درآمد به خصوص در شرایطی که کرونا باعث شده فعالیتها محدود شود مشکلات همه از جمله فعالان عرصه دوبلاژ را دوچندان کرده است. البته در گذشته هم کار گویندگی و دوبلاژ در مقایسه با دیگر مشاغل درآمد چندانی نداشت و خیلی ناچیز بود. در حال حاضر کم نیستند گویندگان پیشکسوتی که برای گذران معیشت خود باید کار کنند و با همان درآمد اندک صداپیشگی روزگار بگذرانند.
* می خواهم کمی از حال و هوای دوبله فاصله بگیرم و یک سوال شخصی از شما بپرسم. چه شد که از تهران کوچ کردید و در شمال کشور ساکن شدید؟
به دلیل آب وهوای خوب شمال کشور و آرامشی که در اینجا هست زندگی در تهران را کنار گذاشتم و به شمال آمدم. از طرفی در شمال تعدادی از دوستان خانوادگی بسیار خوب و رفقای نابی دارم که بینهایت از همنشینی با آنها لذت میبرم و از اینکه در کنار آنها هستم احساس خیلی خوبی پیدا میکنم.
* این روزها که به دلیل کرونا ارتباط افراد با هم محدودتر شده است چه کاری انجام میدهید؟
بیشتر ورزش میکنم. من عاشق پیادهروی هستم و روزانه حداقل یک ساعت در کنار دخترم نرگس پیاده روی میکنم.
* چه چیزی شما را از صمیم قلب خوشحال میکند؟
وقتی میبینم جوانها مشغول تلاش و فعالیت هستند بینهایت خوشحال میشوم. حالا نوبت نسل جوان است که جای خالی ما را که بازنشسته شدهایم پر کنند. خوشحالی دیگر من از نتیجه کارهایی است که در این سالها دوبله کردم. از همه آنها راضی هستم.
* به جوانها اشاره کردید. خوشحال میشوم پایان بخش این مصاحبه توصیه ارزشمندی از شما به جوانهای عاشق گویندگی و دوبلاژ باشد.
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم جوانهایی که به هنر دوبلاژ علاقه دارند باید از خودشان توانایی و استعداد نشان دهند و با تکرار و تمرین در صداپیشگی به مهارت و تجربه برسند. تا زمانی که این استعداد و تواناییها شکوفا نشود نمیتوان به هدف رسید. امیدوارم که با تلاش مضاعف همه جوانان عزیز ایران موفق و سربلند شوند.
انتهای پیام
- نویسنده : مینا صفدری
بابک وفایی
تاریخ : 28 - بهمن - 1399
صدایی همواره جاودان خداوند حافظ شما باشد
احمدرضا
تاریخ : 31 - اردیبهشت - 1400
با سلام و احترام
خدا به شما و استاد افشاریه عمر و سلامتی بدهد. من واقعا ایشان را دوست دارم و ازمحضرشان خیلی چیزها یاد گرفتم.
اخلاق خوبشان و طرز بیان و حالات و نوع اجرایشان به یادماندنی و درجه یک بود و با ان خاطراتی زیادی داریم.
سپاس